محمدپارسا جانمحمدپارسا جان، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 22 روز سن داره

داستانهای پارسانامه (نی نی و ما)

بابایی تولدت مبارک+اولین ترساندن+عطسه های پارسایی :-))

1392/10/29 12:28
نویسنده : مامان مهدیه
278 بازدید
اشتراک گذاری

شیرین عسلم

گوش شیطون کر باید به اطلاعت برسونم قلبکه داری تبدیل میشی به یه پسر سربراه و حرف گوش کنقلب البته شیطونیات هنوز سرجاشه ها ... ولی غرغرات کمتر شدهمژه

دیگه یه بچه ای شدی که نمیشه گفت کوچولوئه سرش نمیشه باور نداری پس گوش کن تا برات تعریف کنم :

چندروز پیش داشتم باهات بازی میکردم  میرفتم قایم میشدم تا پیدام میکردی میگفتم پخخخخخخخخخخخشیطانو تو غش میکردی از خندهبغلبعدش دیگه بازی تموم شده بود و منم دیگه داشتم کارامو میکردم که دیدم نیستی  صدات زدم جواب نمیدادی چشمک گفتم خدایا کجا رفته؟سوالاومدم بیام تو اشپزخونه یه دفعه پریدی جلوم و جیغ کشیدیتعجبومنو میگییعنی از یه ووروجک یکسال و دوماهه رودست خوردموتوازینکه تونسته بودی منو بترسونی ریسه رفتی از خندهقهقهه

از کارای دیگه ات بخوام بگم عرضم به حضورت هرچیزی میدیم دستت دولپی میخوری

__________________________________________

فسقلمقلب

مطلب بالا مربوط به 9دی ماه روز دوشنبهخنثی

ازون روز تا الان درگیرم منتها از دیروز درگیریهام یه شکل بدتری به خودش گرفتهدل شکسته

حالم اصلا خوب نیست

تو هم قشنگ متوجه میشی که هیچی مثل همیشه نیستبهتر که شدم میام یه پست برای تکمیل این یکی مینویسم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان فاطمه جـونی
2 بهمن 92 16:14
دنیا ارزش پا کوبیدن به شکمت را نداشت! ببخش مرا مادر...
مامان فاطمه جـونی
2 بهمن 92 16:44
خیلی ماجرای ترسوندنت با حال بود کلی خندیدم چی شده دوست خوبم؟چرا حالت خوب نیست؟
مامان امیررضا
5 بهمن 92 22:18
سلام واااااااااااااااااااای که چقده ترسوندنش با مزه بود.....ما رو کلی خندوند...........خدا بد نده.....چرا حالت خوب نیست
مهرناز مامان رادين
7 بهمن 92 11:29
واااااااااااااااي نازي چه پسمل وروجكي خدا حفظش كنه