محمدپارسا جانمحمدپارسا جان، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره

داستانهای پارسانامه (نی نی و ما)

اولین جای دست روی اینه

1391/11/10 17:23
نویسنده : مامان مهدیه
780 بازدید
اشتراک گذاری

امروز یه مطلب خوندم ازینکه دیگه وقتشه خودتو توی اینه بشناسی بخطر همینم بردیمت کنار اینه دستاتو گذاشتیم روی اینه وباهات توی اینه صحبت کردیم

خوشت اومد وخندیدی

جای دستای کوچولوت روی اینه موندهقلب

دوست دارم لپ لپ مامان

هرروز داری شیرینتر میشی قند عسلم

لذت بخشترین وپرانرژی ترین لحظاتم مواقعیه که برام قهقهه میزنی به نظرم بزرگترین هدیه خداوند به منه

دیگه چند وقتیه که دارم برق شیطنتو توی چشمات میبینم

دوسه باری روی مبل که یکم بالا پایین بوده غلت زدی از جیغهاوگریه هاو سرفه های الکیت موقعی که میخوای جلب توجه کنی هم که هرچی بگم کم گفتم

دیروزبرای اولین باربا محمد صدرا هردو بهم توجه میکردید وبهم لبخندمیزدیدقبلا هم بهم توجه میکردید ولی هردفعه یکیتون ناز میکرد و به اون یکی محل نمیذاشت

امیدوارم همیشه برای هم مثل دوتا داداش خوب باشیدلبخند

دوتا دستتو بهم میرسونی ودوباره دیشب میخواستی نقشای روی مبلای خاله نرگسو بگیری

ازبس بالب برات صدادراوردم یادگرفتی و وقتی منومیبینی بالبات صدا درمیاری و ابراز اشنایی میکنی به همراه یه لبخند کوچولو

البته همه این دلبریهای شیرین فقط برای من و باباییه وتعداد محدودی از اطرافیان

وگرنه که جلوی بقیه هنوز جدی هستی و اروم میشنی

طوری که عمو مهدی بهت میگه رییس بانک

و همه میگن مظلومی...

امیدوارم همیشه سالم باشی از همه لحاظ

دوم بهمن رفتیم پیش دکترت

دکتر فرهاد پژنگ

شده بودی 7400کیلوگرم عشق من

ومصرف قرصها شده دوتا در روز یکی صبح یکی شب

تا 6 ماهگی مقدار داروت باید زیاد بشه براساس افزایش وزن وبعد دیگه ان شاالله کم میشه به تدریج

به امیدروزی که دیگه به این داروها نیازی نباشه

واما

کلام اخر غنچه کوچولوی من

هنوز منتظرم...

منتظرلحظه طلایی غلتیدنت

سینه خیزرفتنت

نشستن

ایستادن

و...........

وهرروز منتظریه شکفتن جدید

واین شده شیرین ترین لذت بخشترین و زیباترین لحظاتم که همین شکوفاییهخیال باطل

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)