آقامحمد پارساخان
پسرگلم میوه دلم
ایییییینقدرررر جوگیر شدی که نگو
دائم داری پا میزنی و میکوبی و اواز میخونی
خلاصه که یه شیطون بلایی شدی اون سرش ناپیدا
دیروز عصر یه لحظه خوابم برد دیدم انگشتم خیس شد
دیدم انگشتمو داری مک میزنی
ودیروز برای اولین بار از راست غلت زدی قبلا از چپ زده بودی
دوهفته ایم میشه که اسمتوصدا میزنیم برمیگردی بهمون نگاه میکنی
این لحظه:داری غر میزنی فکر کنم از لثه هات باشه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی