محمدپارسا جانمحمدپارسا جان، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه سن داره

داستانهای پارسانامه (نی نی و ما)

17ماهگیت مبارک گل پسر...دندون هفتم...این ماه با تو

1392/12/20 0:54
نویسنده : مامان مهدیه
250 بازدید
اشتراک گذاری

خوشگل منقلب

هفده ماهه شدیخیال باطلالان یکماهه که برات ننوشتمنیشخندنمیدونم چجوری و از کجا شروع کنمسوال

 

اول از همه بگم که بالاخره دندون هفتمت 12اسفند اومد بیرون مبارکهههه هوراحالا حدس بزن که این دندون هفتم کدومه؟دندون اسیاب اول فک بالا سمت راست متفکراینکه چرا هنوز دندونای پیشین جانبی در نیومده این دندون در اومده نمیدونم سوال 

 

 حالا بریم سراغ خصوصیات اخلاقی این روزهات فسقل من ماچ

یکیش اینکه وقتی درحین شیطونی اسیب  میبینی میگی اخآخیه چیز دیگه اینکه جدیدا موقع بازی دوست داری بقیه هم پیشت باشن و تا یکیمون از کنارت ردمیشیم میگی بسین و لباسمونو میکشیبغل وقتی هم که حوصلت سر میره دیگه به هیچ صراطی مستقیم نیستی و میای میچسبی به پای منلبخند 

  یه اصطلاحی هم هست پعع که تو میگی اععزبان

یکی دیگش اینکه تازگیا برای هرگونه لباس و پوشک عوض کردن گریه و زاری داریمگریه

به پارسا میگی باابا

 جدی گفتنهات هدفدار تر شده یعنی مثلا من میگم به عجب هواییه اونوقت تو میگی جدی؟عینک

به چایی میگی دایی یول

و اینروزها که حال و هوای عیده و خرید هروقت رفتیم بیرون تو به دو سری از مغازه ها بیشتر علاقه و توجه نشون دادی یکی کفش فروشیها که تا میدیدی ذوق میکردی و میگفتی ا با کسره و بعد میگفتی با(پا)زبانو اشاره میکردی به کفشها که یعنی پام کن قلبتوی خونه هم میری دمپاییهاتو میاری میگی با یعنی پام کن به خود دمپایی هم میگی دبا...ماچو مغازه های زیورالاتی هم برات جالبند چشمک

از کلمه هایی که توی گفتنش پیشرفت کردی الله اکبر که قبلا میگفتی الا یامیگفتی بر ولی الان میگی الا بر...و نماز خوندنت هم که تکبیر میگی و میری سجده مژه

راستی خیلی هم مهربون تر و بااحساس تر شدی مثلا کف دستتو بوس میکنی و فوت میکنی یا همینجوری دورادوریه بوس هوایی میکنی ماچ

یه مدت وقتی پکر بودی صدات میزدم پارسا ...وقتی نگام میکردی دستامو باز میکردم میگفتم بیا بغلم توهم میخندیدی دستاتو باز میکردی میپریدی تو بغلم اما حالا گاهی خودت دستاتو باز میکنی و میگی ب(بغل) اینم بگم فقط من که میگم میای بقیه که میگن تا وسط راه میری بعد ضایعشون میکنی شیطان

از تولد کوچولویی هم که برای 16ماهگیت گرفتیم خیلی خوشت اومده بود و از اونروز هرروز باید برات اهنگ تولد رو بخونیم تا اونروز برات شب بشه حالا بذار برات بگم چجوری درخواست میکنی میای تک تکمون رو صدا میزنی دستاتو میاری بالا نی نای میکنی و بالا پایین میپری و میگی ب ب ب ب با فتحهزبان

یه اخلاقی که پیدا کردی ومن اصلا دوست ندارم اینه هروقت پدرجونتیا ماذرجون منو میبینی ازشون به میخوای یعنی منابعی رو که همیشه خوراکی توی جیب و کیفشونه شناسایی کردییول واین موضوع به همین جا ختم نمیشه یعنی وقتی ازروبروی سوپری رد بشیم یا دست کسی خوراکی ببینی فریاد به به گفتنت تاکجا که نمیرسه منتظرازحالاکه اینجوری میکنی خدا به داد وقتی برسه که بزرگتر بشی و زورت بیشترنگرانولی خب پسر باادبی هم هستیلبخند وقتی کسیو میبینی بگیم دست بده دست میدی از خود راضیو در مواقع نادرسلام هم میکنی سلام رو میگی دلامعینک کلمات دیگه ای که میگی بپوش(بو)بیا بده باشه هست وقتی میخوای بگی دروباز کن میگی در ووقتی میخوای لباستو در بیاریم میگی در ووقتی میخوای یه چیزی رو باز کنیم میگی با...بله رو مبگی ب و نه رو هم میگیقلب

و عاشق حیوونایی و بیشتر از همه هم گربه هارو دوست داری و میگی بیشی (پیشی) و ذوق میکنیبغل

از عادات غذاییت هم یکی اینکه بالاخره به شیر پاستوریزه علاقه مند شدی خیلی هم دوست داری میدونی با چه ترفندی؟به شرطی میخوری که با عسل باشه به همین سادگی و خوشمزگی علاقت به چیزای شیرین هم هنوز خیلی زیاده ومن نمیدونم چجوری میشه باهاش مقابله کرد؟متفکر

یه چیز دیگه هم اینکه اینکه جلوی دیگران کمی تا قسمتی خجالتی هستی ما هم گاهی وقتا یه حرفی که میخواستیم بگی و خجالت میکشیدی رو مدام توی حرفامون تکرار میکردیم تا تحریک بشی به گفتن چشمکاون اوایل هم واقعا جواب میداد اما تازگیا دیگه میفهمی که این یه ترفنده برای به حرف اوردنت و گول نمیخورینیشخند

عروسک منیماچ

دیگه میدونی از چه راهی میتونی دل بقیه رو بدست بیاری چجوری لج کیو در بیاریخنده

 هرکار اشتباهی هم که میکنی خودت میگی بای بای و نشونمون میدی مشغول تلفن

 

خیلی به شمارش اعداد علاقمندی و از یک تا پنج بلدی بشماری گاهی با ترتیب و گاهی بدون ترتیبمژه

توی سه عکس اخر داری تخم مرغ پوست میگیرینیشخند 

  

عکس بالا در حال جوراب پوشیدن 

  

پارسای عشق پول

 

به حالت انگشتای پات تو عکس بالا توجه کنماچ

 

  

 

 

  

 سه عکس بالا مربوط به دو روز پیشه تا از خواب بلند شدی رفتی نشستی روی توپتخنده  

 اینجا هم میخوای در امر خطیر خونه تکونی سهیم باشی یول

اخرین شاهکارتم این بود که دیروز در حال زدن شاژر توی برق دستگیر شدی لبخند

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مریم (مامان ارمیا )
23 اسفند 92 16:57
سلام عزیز دلم قربون اون دندونای موش موشیت بشم پارسا نفس ببخشید اینقدر دیر بهت سر زدم خاله جونی ،به خدا خیلی درگیرم ایشالله همیشه شاد و سلامت باشی عزیز دلم
مامان مهدیه
پاسخ
سلام خانومی لطف دارین میدونم خاله جونم مرسیی
مامان فاطمه
25 اسفند 92 16:25
17 ماهگیت مبارک گل پسری.. مامانی کم پیدایی؟؟؟؟دیگه به ما سر نمی زنی ای جونم این عکساش که نشته رو توپش خیلی با نمکه
مامان مهدیه
پاسخ
شرمنده خانومی ازبس سرمون شلوغ بوده حتما حتما جبران میکنیم ممنون بخاطر تبریک
مریم (مامان ارمیا )
28 اسفند 92 1:34
خسته نباشی مامانی ماشالله پسری هم کلی کمک حالته
مامان مهدیه
پاسخ
اره اصلا نذاشته دست به چیزی بزنم همه کارهارو خودش کرده
مامان فاطمه
1 فروردین 93 16:38
عیدت مبارک دوست نازنینم ایشالله سال خوب و خوشی داشته باشی
مامان مهدیه
پاسخ
مرسی که بیادمون بودین سال نوی شماهم مبارک
مامان امیررضا
4 فروردین 93 18:07
سال 92 با تمام ادعاهاش رفیق نیمه راه از آب در اومد امیدوارم سال 93 مثل اجدادش نارفیق نباشه و با ظهور آقا رفاقت خودش رو ابدی کنه به امید ظهور آقا ، سال نو مبارک
مامان مهدیه
پاسخ
سال نوی شما هم مبارک خانومی