17ماهگیت مبارک گل پسر...دندون هفتم...این ماه با تو
خوشگل من
هفده ماهه شدیالان یکماهه که برات ننوشتمنمیدونم چجوری و از کجا شروع کنم
اول از همه بگم که بالاخره دندون هفتمت 12اسفند اومد بیرون مبارکهههه حالا حدس بزن که این دندون هفتم کدومه؟دندون اسیاب اول فک بالا سمت راست اینکه چرا هنوز دندونای پیشین جانبی در نیومده این دندون در اومده نمیدونم
حالا بریم سراغ خصوصیات اخلاقی این روزهات فسقل من
یکیش اینکه وقتی درحین شیطونی اسیب میبینی میگی اخیه چیز دیگه اینکه جدیدا موقع بازی دوست داری بقیه هم پیشت باشن و تا یکیمون از کنارت ردمیشیم میگی بسین و لباسمونو میکشی وقتی هم که حوصلت سر میره دیگه به هیچ صراطی مستقیم نیستی و میای میچسبی به پای من
یه اصطلاحی هم هست پعع که تو میگی اعع
یکی دیگش اینکه تازگیا برای هرگونه لباس و پوشک عوض کردن گریه و زاری داریم
به پارسا میگی باابا
جدی گفتنهات هدفدار تر شده یعنی مثلا من میگم به عجب هواییه اونوقت تو میگی جدی؟
به چایی میگی دایی
و اینروزها که حال و هوای عیده و خرید هروقت رفتیم بیرون تو به دو سری از مغازه ها بیشتر علاقه و توجه نشون دادی یکی کفش فروشیها که تا میدیدی ذوق میکردی و میگفتی ا با کسره و بعد میگفتی با(پا)و اشاره میکردی به کفشها که یعنی پام کن توی خونه هم میری دمپاییهاتو میاری میگی با یعنی پام کن به خود دمپایی هم میگی دبا...و مغازه های زیورالاتی هم برات جالبند
از کلمه هایی که توی گفتنش پیشرفت کردی الله اکبر که قبلا میگفتی الا یامیگفتی بر ولی الان میگی الا بر...و نماز خوندنت هم که تکبیر میگی و میری سجده
راستی خیلی هم مهربون تر و بااحساس تر شدی مثلا کف دستتو بوس میکنی و فوت میکنی یا همینجوری دورادوریه بوس هوایی میکنی
یه مدت وقتی پکر بودی صدات میزدم پارسا ...وقتی نگام میکردی دستامو باز میکردم میگفتم بیا بغلم توهم میخندیدی دستاتو باز میکردی میپریدی تو بغلم اما حالا گاهی خودت دستاتو باز میکنی و میگی ب(بغل) اینم بگم فقط من که میگم میای بقیه که میگن تا وسط راه میری بعد ضایعشون میکنی
از تولد کوچولویی هم که برای 16ماهگیت گرفتیم خیلی خوشت اومده بود و از اونروز هرروز باید برات اهنگ تولد رو بخونیم تا اونروز برات شب بشه حالا بذار برات بگم چجوری درخواست میکنی میای تک تکمون رو صدا میزنی دستاتو میاری بالا نی نای میکنی و بالا پایین میپری و میگی ب ب ب ب با فتحه
یه اخلاقی که پیدا کردی ومن اصلا دوست ندارم اینه هروقت پدرجونتیا ماذرجون منو میبینی ازشون به میخوای یعنی منابعی رو که همیشه خوراکی توی جیب و کیفشونه شناسایی کردی واین موضوع به همین جا ختم نمیشه یعنی وقتی ازروبروی سوپری رد بشیم یا دست کسی خوراکی ببینی فریاد به به گفتنت تاکجا که نمیرسه ازحالاکه اینجوری میکنی خدا به داد وقتی برسه که بزرگتر بشی و زورت بیشترولی خب پسر باادبی هم هستی وقتی کسیو میبینی بگیم دست بده دست میدی و در مواقع نادرسلام هم میکنی سلام رو میگی دلام کلمات دیگه ای که میگی بپوش(بو)بیا بده باشه هست وقتی میخوای بگی دروباز کن میگی در ووقتی میخوای لباستو در بیاریم میگی در ووقتی میخوای یه چیزی رو باز کنیم میگی با...بله رو مبگی ب و نه رو هم میگی
و عاشق حیوونایی و بیشتر از همه هم گربه هارو دوست داری و میگی بیشی (پیشی) و ذوق میکنی
از عادات غذاییت هم یکی اینکه بالاخره به شیر پاستوریزه علاقه مند شدی خیلی هم دوست داری میدونی با چه ترفندی؟به شرطی میخوری که با عسل باشه به همین سادگی و خوشمزگی علاقت به چیزای شیرین هم هنوز خیلی زیاده ومن نمیدونم چجوری میشه باهاش مقابله کرد؟
یه چیز دیگه هم اینکه اینکه جلوی دیگران کمی تا قسمتی خجالتی هستی ما هم گاهی وقتا یه حرفی که میخواستیم بگی و خجالت میکشیدی رو مدام توی حرفامون تکرار میکردیم تا تحریک بشی به گفتن اون اوایل هم واقعا جواب میداد اما تازگیا دیگه میفهمی که این یه ترفنده برای به حرف اوردنت و گول نمیخوری
عروسک منی
دیگه میدونی از چه راهی میتونی دل بقیه رو بدست بیاری چجوری لج کیو در بیاری
هرکار اشتباهی هم که میکنی خودت میگی بای بای و نشونمون میدی
خیلی به شمارش اعداد علاقمندی و از یک تا پنج بلدی بشماری گاهی با ترتیب و گاهی بدون ترتیب
توی سه عکس اخر داری تخم مرغ پوست میگیری
عکس بالا در حال جوراب پوشیدن
پارسای عشق پول
به حالت انگشتای پات تو عکس بالا توجه کن
سه عکس بالا مربوط به دو روز پیشه تا از خواب بلند شدی رفتی نشستی روی توپت
اینجا هم میخوای در امر خطیر خونه تکونی سهیم باشی
اخرین شاهکارتم این بود که دیروز در حال زدن شاژر توی برق دستگیر شدی