خاطرات این مدت
محمدپارسادر تاریخ هفدهم مهرماه هزارو سیصدونودویک به دنیای مااومد دربیمارستان خانواده ساعت 23:45دقیقه روز دوشنبه به روش طبیعی منتها چون دیر بدنیا اومدتا روز جمعه توی دستگاه بود ومتاسفانه یه تشنج خفیف هم داشت
اما خداراشکر بخیر گذشت والان فقط بایددارو مصرف کنه
19 اذر واکسن دوماهگیشوزدیم وبجای واکسن سه گانه واکسن توام خردسالان استفاده شد تا تب نکنه
در 14روزگی توسط دکتر محمود صادقی ختنه شدودر یک ماهگی حلقه اش افتاد
وزنش در دو ماهگی 5/850بودوقدش57سانت
قابلیتهای پسرم هم اکنون:
مادروپدرشو میشناسه وبانگاهش اونا رو تعقیب میکنه
برای اومدن پیش مامانش که من باشم تقلا میکنه
برامون خنده های صدادارمیکنه
ووقتی باهاش صحبت میکنیم
برامون دست وپا میزنه واغوووو اغوووو میکنه
تقریبا گردن گرفته اماهنوز کامل نه
باباش یادش داده زبون دربیارهوبخاطر همینم وقتی باباشو میبینه برای باباش دست و پا میزنه وزبون در میاره
لاک میزنه بازبونش
وتف بازی وراه افتادن اب دهان هم شروع شده
دستشواز همون اول میخورد منتها الان باملچ و مولوچ وولع فراوان همراهه طوری که ادم هوس میکنه دستشو بخوره ببینه چه مزه ایه
چرخ زدن هم که از مدتها پیش شروع شده
وقتی هم که دمر میخوابونیمش دوبارتاحالا برگشته صاف شده
قبلانیم غلت میزد اما الان دیگه این کارو هم نمیکنه