محمدپارسا جانمحمدپارسا جان، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 24 روز سن داره

داستانهای پارسانامه (نی نی و ما)

پسربیست ماهه من

1393/3/28 22:42
نویسنده : مامان مهدیه
403 بازدید
اشتراک گذاری

پسرمهربونممحبت

بعد ازمدتها اومدم دوباره میدونم درک میکنی دلیل تاخیرموبوسبسکه فهمیده و اقاییمحبت

از دوستای گلم هم معذرت میخوام بخاطر غیبت طولانیمونخجالتبوس

این مدتی که ننوشتم به نسبت قبل پسر ارومتری شدی و خیلی خیلی مهربونراضیوسیله پرت کردنت خیلی کمترشده لجبازیات وبرای هر کاری اجازه میگیریعینکالبته اجازه گرفتنت تزیینیه کاملا خندونکصرفا جهت اینکه بدونیم قراره چه بلایی سرمون بیادخندههرروز خودت میری کتاباتو برمیداری و بادقت میخونیآراماب بازی میکنی و غذا خوردنت هم گوش شیطون کر بهتر شده اما نوار گوش رو باز هم بردیمت وطبق سفارش دکتر حسابی خستت کردیم و دیفن هیدرامین دادیم که توی مطب بخوابی سکوتتوی راه مطب خوابیدی ولی همین که بلند شدیم بریم پیش دکترچشماتو واکردی و چنان دادوهواری راه انداختی که بیا و ببین خطایعنی حتی نمیذاشتی دکتر بنده خدا بهت نزدیک بشهدلخوردکتره هم یه خانوم جوون بود که اصلا لباس دکتر هم نپوشیده بود ولی تو بومیکشی که طرف چکارستخندونکخلاصه که برای دومین بارپروسه باشکست روبروشدخندونکدیگه هم راه حلی به ذهن من نمیرسهسوال

علاقمندیهای این روزهات هم انواع پرنده وجک وجونوره وماه و ستاره وابروبه خورشیدهم میگی ماه و هرشب با پدرجون میری ستاره هارو رصد میکنینمتنظردیگه کلماتو خیلیاشو میگی چیزایی که نمیگی قاشق و چنگال وبشقاب جزو این کلماتن همه حرفایی هم که میزنیم ومیفهمی جدا...خودتم شروع میکنی توی بحث شرکت کردن و باتلفیق کلماتی که میتونی تلفظ کنی و نمیتونی حرف میزنی...

یه خصلتی درشما پدیدارشده که مصلحتی بروز میدی خجالتی مصلحتی که بعضی وقتا بروز میدی... یه روز دعوت بودیم خونه یکی از دوستام اون اولش بغض کردی وبا پسردوستم امیرعلی که یکماه از تو کوچیکتره بازی نکردی دوستامم هی گفتن چه اروم چه مظلوم وباورشون نشدکه هنوز یخت باز نشده ولی امان ازون وقتی که یخت باز شددیگه فقط از دیوار بالا نرفتی و به یکی از دوستام که بیش از همه تاکید داشت تو مظلومی نمکپاش پرت کردیخجالتخندونکومن توی کف نشونه گیریت موندمتعجبدقیقا کنار سرشسکوت

اهل اواز و حمام هم هستی حسااابی زیبا

دندون دهمت پیشین جانبی سمت چپ 16اردیبهشت دندون یازدهمت اسیاب کوچک اول سمت  راست4خرداد  ودندان دوازدهمت پیشین جانبی سمت راست   24خرداد دراومد

حالا فعلا همینارو داشته باش و عکساتو ببین تا بعد هرچیز دیگه ای یادم اومد بیام بنویسمزبان 

 

 

باموبایل میتونم بگم تقریبا کامل بلدی کار کنیآرام

 

اینجا داری گنجشکارو نشون میدی

 

 

 

درحال دیدن بارون میاد جرجر

 

 

داری پروانه توی انیمیشن رومیگی رفت وذوقشو میکنیبغل

 

 

 

موشی منبوس

یک ذره ازادی برای پسملی نقاشچشمک

مهارت زدن نی داخل شیر

 

 

 

میگی ماما میگم بله؟لامپو روشن خاموش میکنی بهترین راه اینه که بهت نگم نکنسکوت 

 

 

 

دید زدن داخل حیاط ازبین کرکره ها

 

 

 

دیدن کارتون از راه دور

 

 

 

 

 

وقتی پدرجون از سرکار میاد میای پشت در استقبالزیبا

 

لب پایینیت یه دستی دوغ خوردنت خال روی سینه ات قربون کدومشون بشم من؟بغل

تلفنو ازتوی اتاق برداشته بودی اورده بودی توی هالمتفکر

 

دمپایی توی عکس دمپایی مورد علاقه شماستدرسخوان

 

کی گفته با دمپایی نمیشه شماره گرفت؟خندونک

 

 

 

شکمتو نگا... ماشالاخندونکبوس

 

 

 

 

 

دیدیم نیستی اومدیم توی اتاق دیدیم رفتی روی میز و...متنظر

 

خندونک

 

 

رفتیم دکتر داشتی میرفتی بیرون منشی دکتر الکی اخم کرد گفت برو بشین پیش مامانت توهم خندیدی(عکس بالا)

و اومدی نشستی پیش مامانت(عکس بالا)دروغگو 

 

 

پسر عشق مطالعه منراضیمحبت

 

داشتم ظرف میشستم اومدم دیدم روبروی تی وی خوابت برده(سابقه نداشت وقتی من خونه ام بدون شیر بخوابی)خواب

توی ماشین که میشینیم میگی ماما ... بربند (کمربند ایمنی)وقتی برات میبندم میگی:ماما...دریعنی مال خودتو هم ببندزیباوبعد بستن کمربندها هم میگی نانای ...ماهم برات اهنگ میذاریمبوس

 

اینجاهم شلوارت و این اقاگاوه رو اوردی بازی میکنیزبان

 

 

خنده

 

مغز تخمه هارو نصفشو میخوری نصفشو میندازی یعنی داری تخمه میشکنیزیبا

 

دوعکس پایین داغ داغ مال امروز صبح

 

 

بیست ماهگیت باتاخیر مبارکخجالتبغل

وحرف اخر یکماهی میشه که وقتی خوابت میگیره میری توی اتاق بالشتتو برمیداری میری دراز میکشی بعد هی صدا میزنی ماما تا بیام وقتی اومدم میگی لالا منم میام میخوابونمت البته گاهیم دودقیقه شیر میخوری خواب ازسرت میپره دوباره بلند میشی راه میفتیآرامچشمک

 

 

پسندها (1)

نظرات (2)

مامان امیررضا
30 خرداد 93 12:09
سلام به مهدیه خانوم و جینگله پسر به به میبینم دست پر اومدی...........دیر اومدی ولی با کلی عکس از پسر طلا..............دلمون براتون تنگیده بود......
مامان مهدیه
پاسخ
ممنونم دوست خوووبم
مامان فاطمه
7 تیر 93 16:41
کاش که در این رمضان لایق دیدارشوم/سحری با نظرلطف تو بیدار شوم/کاش منت بگذاری به سرم مهدی جان/تا که هم سفره تو لحظه افطار شوم/ حلول ماه رمضان مبارک