محمدپارسا جانمحمدپارسا جان، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره

داستانهای پارسانامه (نی نی و ما)

عیدانه :)))

1394/1/11 11:33
نویسنده : مامان مهدیه
678 بازدید
اشتراک گذاری

عشقمبوس

اول از همه سال نوت مبارک باشهجشنبعدم اینکه امسال سالمون با سختی شروع شد سرماخوردگی شدید تو به کنار منم مریض شدم و سرم و ... ولی شکر خدا الان هردو خوبیم ....25 اسفند رفتیم موهاتو کوتاه کردیم پیشش چند روز باهات حرف زدم و گفتم برات یه چیزی که دوست داری جایزه میخرم  که تو هم گفتی رنگ انگشتی میخوای و با ذوق رنگ انگشتی مثل یه مرد نشستی موهاتو کوتاه کردی ...محبت اقای ارایشگر هم گفت امروز تنها بچه همسن خودت هستی که گریه نکردی و چقدر تشویقت کرد اخر سر هم یه ماهی قرمز بهت عیدی دادن ...فقط حیف که زیادی موهاتو کوتاه کردن... راستی یه عروسک کارتون هیولاها هم علاوه بر رنگ انگشتی برات خریدیم...

26 اسفند هم که حال هردومون وخیم بود و بردیمت دکتر که داروهای دکتر زود اثر کرد و فوری خوب شدی اما من تا بعد عید هم دستم بند بود به خودمخطا 

و اینکه حرف زدنت خیلی بهتر شده جمله های بیشتری میگی و کنار فارسی انگلیسی رو هم به لطف کارتونهای زبان اصلی داری یاد میگیریچشمک مثلا اول کارتون جیمی نوترون میگه تری three...تو two...وان oneبعد صداش اکو داره تو هم زودترش میگی تری تری تری تو تو تو تو وان وان وان یا کلمه های دیگشو تکرار میکنی و اینکه کلا توی کارتونهات زوتر از خودشون دیالوگهاشونو تکرار میکنی و یا قسمتهایی که بیشتر دوست  داری رو میذاری و فقط اون قسمتهارو میبینی 

دیگه اینکه شعر چشم چشم دو ابرو رو دست و پا شکسته می خونی ... و چیزی که بینهایت علاقمندی بهش و از پاش جم نمیخوری  لالایی شبکه پویاست که عاشقشی واقعا...یه چیز دیگه ای هم که براش هلاکم اینه که حرف سین رو نوک زبونی میگیبغل

 راستی بالش منو تصاحب کردی سکوتخندونک بلند هم هست ولی با این حال خیلی هم دوسش داری و هرموقع روش میخوام بخوابم میگی بلو اونبر(برو اونور) و به بالش خودت اشاره میکنیدلخور

اهان یه چیز دیگه:وقتی یه چیزی رو میخوای و من میگم نه یه راه باقی میمونه برای رام کردن منخطادرسخوان اونم اینه که با یه اهنگ خاصی میگی مامانه... نه نه....نه نه... نه که متاسفانه هنوز نشده صداتو ضبط کنم کلا هم به اسامی مختلف صدام میزنی ماما مامی مامانی مامانینا و ... ولی شاهکارش دیگه همونه که اول گفتمخنده

هدیه سال تحویلت هم یه عروسک مینیون بود و یه عینک دودی و یه بلوزو شلوار خونه ای از طرف من پدرجون و مامان جون هم هفتاد تومن پول دایی مهدی هم یه عروسک ببعی بزرگ یه بلز و بیست تومن پول نقد دادن دستشون درد نکنه بقیه هم که دیگه پول بوده ...

خب حالا بریم سراغ عکسای عیدت:

 

 

 

 

 اینهم یه عکس توی خواب با کتاب مورد علاقتمتنظر

 

اینهم چند تا عکس دیگه ار 93 خدابیامرز:متنظر

خونه اسبق تازه از حمام اومده بودی...

 

 

سه تا عکس بالا مال شهریور 93هستن که رفته بودیم خونه دوستم پریسا و لباس تو و امیرعلی پسر اون یکی دوستم ملیحه تصادفا عین هم دراومده بودمحبت

 

اینم تنها عکس موجود از کوتاهی مو 25 اسفند گوشی من شارژ نداشت با گوشی دایی مهدی گرفته شدهبوس 

بای بای

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)