تولد 22 و 23 ماهگیت یکجا مبارک خوشگلم...پایان غیبت کبری :)))))))))
شیرینم
بالاخره از غیبت کبری دراومدیم مادر خداییش طول کشید و امیدوارم ازین به بعد دیگه اینقدر طول نکشهچه کش وواکشی شداول از همه تبریک 22و23 ماهگیت مبارککک هرچند که اینروزا ما همشش تولد داریم بخاطر اینکه شما عاشقشی همش داری میگی ببلد ...ببلد اگر هم از اهالی خونه کسی همکاری نکنه توسط جنابعالی توبیخ میشهواینکه دوباره کمی تا قسمتی لوس شدی که البته فکرکنم از دندوناته ...همچنان عاشق پیاده روی ...تاب تاب... خربزه...خیار...ددر و سخنرانی در محضر دیگرانیهرموقع میخوای یه جابری اجازه میگیری میای بای بای میکنی دستتو بوس میکنی وبوس میفرستی و بعد میریعشق منی دیگه ...هواخواه هم زیاد داری ...هم توی فامیل ...هم همسایه های محل کار پدرجون که بهت میگن خوشگل محلهویا حتی کسایی که یهویی میان توی دفتر پدرجون بوست میکنن و میرن...یکی از اثاث کشی هامون تموم شده...اون یکیم بزودی یه نقشه هایی هم توی سرم دارم پیش از تولدت که ایشالا عملی بشه یکی از خاطرات این مدت هم که جالب بود اینکه توی تی وی یه پلاکارد بود روش نوشته بود الله اکبر تانشون داد گفتی الله اکبر و در یه زمینه هم واقعا باهوشی مامانی و اون کار با لپ تاپه و غیر کارایی که مستلزم خوندن و نوشتنه به همه چی مسلطی نه که فکر کنی خیلی پای لپ تاپی یا مثلا ما یادت داده باشیم ...فقط بعضی مواقع که کارتون میذاریم تا اروم بشی گاهی وسطش میشینی به خودت اموزش میدی و گاهی هم میبینم یه چیزایی میاری با لپ تاپ که من بلد نیستمومیگم دوباره بیار تو هم میاری و من یاد میگیرم....روزی که فهمیدم یاد گرفتی فلدر ها و کلا برنامه هارو کلیک کنی ... باز کنی و کار با تاچ پد رو بلد شدی اینقدر ذوقیدم ولی خب مثلا از لحاظ حرف زدن خیلی پیشرفت نداشتی ...دیروز هم رفته بودیم خونه دوستم پریسا و جالب این بود که لباس تو و امیرعلی پسر خاله ملیحه(یکماه کوچولو تر ازشماست) اتفاقی عین هم دیگه بود وشده بودید دوقلوهای ناهمسان و هرکاری شما میکردی امیرعلی هم تکرار میکرد که بعدا عکساتونو از خاله ملیحه میگیرم و میذارم واست نازنینم
توی این مدت زیاد مسلما خیلی از خاطراتت ممکنه فراموشم شده باشه اما ایشالا دیگه نمیذاریم اینجوری بشه گلم
خب حالا بریم سراغ عکسها که بسی زیادن
پسر عشق کتاب من
خنده های محو
به عکس روی کتاب توی دستت نگاه کن...
صورتت بعد دیدن عکس رو هم نگاه کن
وقتی یه چیزی میدم بخوری اگه نخوای میگی نه اگه اصرار کنم چشماتو مثل این عکس میبندی وقیافتو اینجوری میکنی یا اگه یکی یه حرفی که نباید بزنه مثلا یه بار یه نفر ازت پرسید اسمت چیه اینجوری کردی قیافتو و اروم روتو کردی اونطرف مثلا خونسردیتو حفظ میکنی نپری به طرفمن عاشق این حالتتم
کمک دست ما در روزهای اثاث کشی
اینجا دیگه خونه خالی شده تقریبا...قربون دمپاییهای تا به تا ت بشششششم من
کی میاد فوتبال؟(این شکلک صرفا جهت ست شدن با لباس اینجانب میباشدو استفاده مادی و معنوی دیگری ندارد...)
عشقولانه های عروسکی
اولین شب توی خونه جدید مامان جون اینا...از مهمونی عید فطر اقاجان من روز دوم عید که توی باغ شوهر خالم اینا بود برگشتیم
عیدفطرخونه پدربزرگ من روز اول عید
با آب و تاب در حال سخنرانی هستی....
پسری با کفشهای تاق تاقی (یه عکس دیگه از روزهای اثاث کشون ...)
فدای اون چال لپات
دالییییییییییییی
زورو در نیمه شب
وقتی همه میخندن شما هم خنده های الکی میکنی به شکل بالا
اقا پارسای خجالتی
اینجا جلوی خندتو گرفتی
اماده برای ددر...
دکمه بازی را دوست میداری...
توی خواب خندیدی تا اومدم عکس بگیرم نصف خندت تموم شد ...یک کمش تو عکس هست
واماگریه های الکی که فوق تخصص داری دراین زمینه حرفه ای کامل
یواشکی نگاه میکنی ببینی گریه ها اثر گذار بوده یا نه
اینجا دیگه تراژدی به اوجش رسیده هق هق و اوج فرو رفتن توی حس
بعدهم که میبینی فایده نداره یه دفعه جو رو عوض میکنی که یعنی کی ؟مگه کسی گریه میکرد؟
ما هم تو روت نمیاریم سرخورده نشی
یعنی تموم شدم تا این پست تموم شداوووووووووف
فعلا بای تا پست بعد