دومین بهار...دندون هشتم...اداواطوارهای مامان کش
آقاکوچولوم
سال نوت مبارک باشهروز دوم فروردین بالاخره دندون هشتمت مارو سرفرازنمود وما موفق شدیم روی مبارکشو زیارت کنیمدندون اسیاب اول فک بالا سمت چپاینکه چرا اینقدر دندونات ناز میکنن برای بیرون اومدن من واقعا موندم دندون هفتمت هنوزهم کامل در نیومده
خداروشکر میکنم که دیگه میتونی هرچی میخوای منظورتو راحت میرسونی و من دیگه سردرگم نمیمونم که چی میخوای خصوصیات و روحیاتت هم نسبتا مشخص شده ...مهربون ...بامسؤولیت...حساس
تا گوشی پدرجونت زنگ میخوره فوری گوشیو برمیداری میبری برای پدرجونت
تلفن که زنگ میزنه میپری گوشیو برمیداری میگی الو...
وهمینطور به صدای زنگ ایفون هم عکس العمل نشون میدی
توی پذیرایی عید اصرار داری که کمک کنی ...مخصوصا خونه مادرجون من که میریم جای اجیل خوریاشونو بلدی و اصرار اکید داری که اجیل خوری خالی بذاری جلوی مهمونا
و اینکه اینروزا برخلاف اون چیزی که فکر میکردم داره اثارحسود بودن هم اشکار میشه تو وجودت و همچنین جلب توجه کردن یعنی تا غذانمیخوری میگم مامان جون بیاد بخوره و تو میدوی شروع میکنی به خوردن ویه روز که داشتم همین برنامرو پیاده میکردم فوری اومدی لقمه رو از من گرفتی و مامان جون ادای گریه کردن در اورد که چرا به اون ندادم تو هم همین طور که لقمه توی دهنت بود اومدی یه لقمه دیگه خواستی که بدم دستت وقتی دادمت رفتی دادی به مامان جون که یعنی ناراحت نباشه قربون این همه مهربونیت بشم من
دیگه اینکه هرموقع داییتو میبینی میگی ب ب ب ب یعنی برام اهنگ بخون و اگه کس دیگه ای شروع کرد غیر داییت بلند میگی دااا یعنی دایی تو بخون دیروز هم که دوباره این درخواستو کردی داییت گفت ب ب ب ب مثل خودت و تو هشدار دادی دااا یعنی که درست بخون این جوری نه
یه چیز دیگه اینکه به دایی اخری من میگی دایی و به پسرخالم محمد رضا...و دایی دومم رو هم با اینکه بعد مدتها دیدی فوری باهاش دوست شدی به این سه نفر میگی دایی ولی به دایی مهدی خودت همچنان میگی داااا
چندروز مونده بود به عید که رفتیم برات کفش بخریم یهویی گفتی دایی و ما زیاد جدی نگرفتیم ولی بعد که رفتیم جلوتر دیدیم دایی من داره میاد و تو ازفاصله دور شناساییش کردی
وقتی میریم توی یه جمع خجالتی میشی مثلا و طول میکشه تا یخت باز بشه وگاهی مواقع که خجالت میکشی دستاتو میگیری جلوی چشمات وقتی مثلا قهر میکنی هم همینطور
بازی مورد علاقه این روزات بریز واریزه بزور ازما ظرف میخوای یکی با اب یکی بدون اب و یه قاشق یا چنگال یا کارد بعد چند بار ابو ازین ظرف میریزی توی اون یکی و بالعکس خوب که ازین کارخسته شدی شروع میکنی به هم زدن حالا هم نزن کی هم بزن و در این راستا اگه خوراکی دست کسی ببینی میریزی داخل محلول مورد نظر اگه خوراکی نبود یه چیزی از روی زمین پیدا میکنی و اگه بازم چیزی پیدا نشد بهمین اب هم زده رضایت میدی و اگه به موقع به دادت نرسیم همرو سرمیکشی و بااشتهای هرچه تمامتر میخوری
قدت هم که بلندتر شده و باعث شده تلویزیون رو مدام روشن خاموش کنی و تنظیماتشو بهم بزنی راستی اینو هم نگفتم که کنترل دستگاهو که چند ماه پیش خراب کردی اون بماند کنترل تلویزیون رو نمیدونم کجا انداختی که توی خونه تکونی هم پیدا نشد
راستی چند شب پیش برای شیر بیدار شدی بعد من هرچی گشتم پیدات نکردم یهو دیدم صدا از طرف کمد میاد بلللهه...رفته بودی نصفه شب کمد میریختی بیرون
وازونجایی که راه و رسم دلبریهای مادر کش رو بلدی خیلی جاها با اداواطوارهات اینجانب را خام نموده وبه مراد دلت میرسی
اینجا مثلا داری ناخن پاتو میگیری
اسباب بازی توی عکس بالا رنگش با اونی که توی پست قبل بود فرق داره اون یکیو کلا نابود کردی ولی ازبس دوسش داشتی برات این یکیو خریدیم
قسمتی از مراسم اب بازی
هرکاری میکنم این موها صاف شدنی نیستن
اینجا به منم میگفتی بیام نگات کنم
توی عکس بالا یه صفحه روی لپتاپ بود بستی اول جلوی خندتو گرفتی
(عکس بالا)لبتو گاز گرفتی بخاطر اشتباهت
عکس بالا هم دیگه اوج شرمندگیته
دوباره خرابکاری
الهی من فدات شم که وقتی یه کار اشتباهی میکنی ابرو هاتو میندازی بالا(عکس بالا)و وقتی دلبری کردی عکس پایین لبخندحاکی از پیروزی برای نرم کردن دل ما
یعنی هرچی بگم عاشقتم کم گفتم